نمی فهمم, چرا مردم نمی فهمند
که ان کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست؟؟؟
***
نمی فهمم..کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و اهن به زور چکمه های باران
به روی همسر و پروانه های مرده اش ارام باریده
کجایش بوی عشق وعاشقی دارد؟؟؟
***
نمی دانم..نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران, عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست...نمی فهمم!!!!؟
***
یاد ارم, روز باران را
یاد ارم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران..از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر ارام جان می داد
فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود
نمی دانم
کجای این لجن زیباست؟؟؟؟
***
بشنو از من, کودک من
پیش چشمم, مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالادست
و ان باران که عشق دارد ...فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد
***
خدا هم خوب می داند که این عدل زمینی ، عدل کم دارد
زنان فرانسوی بیشتر بچه دار میشوند !!!!!!!!!!!!!
گفته میشود که در قاره اروپا زنان فرانسه در بچهدار شدناز زنان ایرلندی جلو افتادهاند و حالا هر زن فرانسوی دو بچه دارد.
به گزارش پایگاه اینترنتی بی.بی.سی، فرانسه احتمالا به بالاترین میزان افزایش کودکان در اروپا رسیده است.
نرخ تولد در سالهای گذشته در این کشور مرتبا افزایش داشته و امسال به بالاترین میزان در ۲۵سال اخیر رسیده است. این پدیده در اروپا که با کاهش نرخ تولد روبروست، امری نادر به شمار میرود.
جمعیت فرانسه به ۶۳میلیون نفر رسیده است. سه چهارم رشد جمعیت به تولد کودکان تازه بر میگردد و یک چهارم آن نیز مختص مهاجرتهای تازه به این کشور است.
طبق آمار ۲۰درصد تولدهای تازه به خانوادههای مهاجر بر میگردد.
بالا رفتن نرخ زایمان در خیابانهای فرانسه نیز مشهود است و بیش از سایر شهرهای اروپا مادران با بچه هایشان در خیابان دیده میشوند.
رشد نرخ زاد و ولد تا حد زیادی مرهون سیاست دولت فرانسه استکه خانواده را زیر حمایت بیشتری میگیرد.
برای نمونه برای مادر فرانسوی راحت است که هم کار و هم بچه داری کند و دیگر مجبور نیست میان این دو یکی را انتخاب کند.
بیشتر زنان شاغل فرانسوی به سادگی میتوانند وقت بیشتری را وقف خانه و بچهداری کنند، بیآنکه به درآمد آنها لطمه زیادی بخورد. پرورش بچهها به طور کلی خوب است و هزینه زیادی ندارد.
مادران پس از زایمان از مرخصی طولانی استفاده کرده و حقوق کامل خود را دریافت میکنند. مدت مرخصی برای فرزند اول ۲۰هفته است، در حالیکه مدت آن برای فرزند سوم افزایش مییابد و به سالی ۴۰هفته یا حتی بیشتر میرسد. در این مدت قانون شغل مادر را تضمین میکند و مادر خیالش راحت است که پس از مرخصی به سر کار خود بر میگردد.
خانوادههایی که فرزندان بیشتری دارند، از دولت کمک هزینه دریافت میکنند و درآمدشان بالا میرود.
دولت با یاریهای نقدی و همچنین با مزایای مادی و حمایتهای مالیاتی، به ثبات و قدرت مالی خانوادههای بچه دار کمک میکند.
به تازگی دولت فرانسه قانونی وضع کرد که طبق آن مادرانی که برای سومین بار بچه دار شوند تا یک سال ماهی هزار یورو (حدود ۱۵۰۰دلار) حقوق اضافی دریافت میکنند.
شمار مهد کودکها و کودکستانهای دولتی و خصوصی نیز افزایش یافته است و به مادران فرانسوی اجازه میدهد که نوزادان خود را از دو ماهگی به جای امنی بسپارند.
مهد کودکها یا به کلی رایگان است و یا حداکثر ماهانه ۵۰۰یورو دریافت می کنند. کودکستانها برای بچههای بیش از سه سال عموما رایگان است.
در عین حال فرانسه یکی از بالاترین نرخهای اشتغال زنان را دارد. حدود ۸۱درصد زنان ۲۵تا ۴۹ساله در این کشور کار میکنند.
من و تو | |
رستنی ها کم نیست٬ من و تو کم بودیم٬ خشک و پژمرده تا روی زمین خم بودیم گفتنی ها کم نیست من و تو کم گفتیم مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و بر هم گفتیم دیدنی ها کم نیست من و تو کم دیدیم بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی را پرسیدیم چیدنی ها کم نیست من و تو کم چیدیم وقت گل دادن عشق روی دار قالی بی سبب حتی پرتاب گلی سرخ را ترسیدیم خواندنی ها کم نیست من و تو کم خواندیم من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد با دهانی بسته واماندیم من و تو کم خواندیم من و تو واماندیم من و تو کم دیدیم من و تو کم چیدیم من و تو کم گفتیم وقت بیداری فریاد چه سنگین خفتیم!! من و تو کم بودیم من و تو اما در میدان ها آنک اندازه ی ما می خوانیم ما به اندازه ی ما می بینیم ما به اندازه ی ما می چینیم ما به اندازه ی ما می گوییم ما به اندازه ی ما می روییم من و تو خم نه و در هم نه و کم هم نه که می باید با هم باشیم من تو حق داریم که به اندازه ی ما هم که شده با هم باشیم...... گفتنی ها کم نیست.................
|
دلم تنگ است بسان قایقی گم گشته در دریا پر از ترس است نمیدانم کجا بودم کجا هستم مقصد نامعلوم است در این آشفته بازار به دیدار تو مشتاقم............... پر تشویشمو حال خود نمیفهم دلم تنگ است برای آن نگاه شوخ و شیطانت برای آن حس غریب چشمانت نمیدانم اگر اینگونه دلتنگم دل تو پس چرا اینسان آرام است!!!!!!!!!! |
در این قسمت شما را با یکی از شاعران مطرح ایران زمین هرچه بیشتر آشنا میکنیم .
نام " ه. ا. سایه" را جامعهً ادبی ایران سالهاست که بخاطر سپرده است. او را بیشتر با همین نام شاعرانه و کمتر با نام واقعی اش که "امیر هوشنگ ابتهاج" است می شناسند. سایه در ششم اسفند ماه 1306 خورشیدی در رشت بدنیا آمد. تحصیلات ابتدائی و قسمتی از متوسطه را در مدارس رشت می گذراند. در پایان سال 1324 خورشیدی او که هیجده سال دارد با شعرهایش که غالباًٌ عاشقانه است شهرتی پیدا کرده است و هنوز دورهُ دبیرستان را به پایان نرسانده راهی تهران میشود. در تهران با شاعران جوان کمابیش هم سن و سالش آشنا میگردد که غالباً به نوگرائی تمایل دارند و بعدها هر کدام نام و آوازه ای میابند "نادر نادرپور" "منوچهر شیبانی"، "فروغ فرخزاد"، "سهراب سپهری"، "احمد شاملو"، "سیاوش کسرائی" و "مهدی اخوان ثالث" از زمرهً اینانند. اشعار او در نیمه دوم دههُ 1320و نیمه اوُل دههُ 1330 غالباً جنبهُ ادبی اجتماعی دارد و در نشریه ها و مجلاُت و روزنامه هایی مانند "سخن" ،"کاویان" ،"صدف"، "مصلحت" ،"جهان نور" و "کبوتر صلح" نشر می یابد و چون هم شعر نو می گوید هم غزل شهرتی دو جانبه بدست می آورد. سایه در نیمه دوم دهه 1320 به شعر نو رو می آورد و تا مدتی به تجربه های "فریدون توللی" و "شهریار" توجه نشان میدهد پس از "سراب" که در سال 1330 انتشار میابد نیما و شعر نیمائی را بیشتر شناخته ودر کنار شاعرانی چون مهدی اخوان ثالث، سیاوش کسرائی، نصرت رحمانی، احمد شاملو و چند تن دیگر به حلقه شاگردان نیما در آمد. از حوالی سال 1330 به بعد ،شعر سایه در محور توجه طرفداران پر شور تحولات اجتماعی قرار میگیرد و در مجلُه هفتگی "کاویان" انتشار میابد. همکاران این مجلُه از بزرگان ادب و سیاست آن روز بودند و مجلُه وزنی بیش از دیگر مجلات آن روز داشت. شعرهایش با شعرهای مشابه متفاوت بود. همه میخواستند که این شاعر جوان را بشناسند امُا سایه همیشه از جمع گریزان بود و اشعارش عشق ناب بود و تصویر التهاب جوانی. شاعرگوشه گرفته ای که نام و شخصیُت شگفت آورش برای بسیاری سایه ای از ایمان و شکوه داشت. در میان نوشته های "نیما" گاه اشاراتی به شاعر نوگرای گیلانی که هم غزل و مثنوی خوب میگوید و هم شعر نو را پی گرفته و خویش را به جهان شتاب زده نو رسانیده دیده میشود.سایه هم تصویرهایی از "نیما" به ما عرضه میکند: "نیما محبوب همهُ ما بود در شعرش دریچه های تازه به دنیا و زندگی گشوده بود و ما با احترام و اعجاب نگاهش میکردیم." سایه بیش از آنکه با نیما آشنا شود بدیدار "شهریار" رفته بود. "از سالها پیش با شعرشهریار آشنا بودم. شعرش را دوست داشتم. فوران عاطفه در شعرش و قدرت بیان و انتقال آن ،شهریار را از شاعران دیگر متمایز میکرد." سایه یکی از معروفترین غزل هایش را در سال 1328 به "شهریار" تقدیم کرد:
نشود فاش کسی آن چه میان من و توست
تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن! با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
سرانجام عشق، عشق راستین، البته در خانه این شاعر شورمند را نیز به صدا در میاورد. بعضی که سایه و “سمنه سر کش"سخن او را گم کرده بودند، فهمیدند که او “رام تازیانهُ بانوی بلند همتی است که گل های سپید صبحگاهی بر صفای او رشک می برد“. سرانجام در سال 1337 این ازدواج صورت گرفت. همسرش خانم“ آلما مایکبال است، فرزندان آنها "یلدا"، "کیوان"، "آسیا" و "کاوه" در بین سالهای 1338 تا 1341 به دنیا آمدند. از سال 1334 که دفتر“زمین“ را منتشر کند، تا ده سال بعد، از سایه دفتر شعری انتشار نمی یابد. البته شعرهای پراکنده اش گهگاه در مجلُات منتشر می شود. سایه در خرداد 1351 بعنوان سرپرست موسیقی ایرانی کار خود را در رادیو آغاز میکند که یکی از مهم ترین فعالیتهای فرهنگی و هنری او در این سالهاست. کار سایه در شورای شعر و موسیقی رادیو، کاری بود ارزشمند. تهیه برنامه های “گلهای تازه“ و "گلچین هفته" که پس از“گلهای جاویدان“ و “ گلهای رنگارنگ“ بیرنیا ، فصل درخشانی در موسیقی ایرانی عرضه کرده است. فهالیتهای هنری سایه در سامان بخشیدن به موسیقی سنتی ایران منحصر به رادیو نیست. او در سال 1353 با همکاری “حسین علیزاده“ و "پرویز مشکاتیان" "گروه شیدا" را. بنیاد می نهد و یکسال بعد "گروه عارف" را. پس از انقلاب نیز با همکاری همین موسیقی دانان “کانون چاووش“ را تاُسیس می کند. نمی توان از پیوند سایه و موسیقی سخن گفت و از تصنیف های او حرفی بمیان نیاورد. فراموش نکنیم که بسیاری از نمونه های موفق تلفیق شعر و موسیقی در این پانزده بیست سال اخیر شعرش به سایه تعلق داشته “ای عشق همه بهانه از توست“ „بهانه“ „تا تو با منی“ „زمانه با من است“ „در کوچه سار شب“ „بهار سو گوار“ „حصار“ ... و بالاخره تصنیف کهنه نشدنی “ تو ای پری کجایی“ که از زیباترین نمونه های پیاده کردن شعر روی آهنگ است. در این سالها[ 1352] جز“سیاه مشق دو“ دفتر دیگری از او انتشار نیافت، هر چند دیگر شعر او معرفی و کتاب و دفتر نمی خواهد “شعرش آفاق را گرفته است“. سایه بزرگ مرد قلمرو هنر و شعر است، شعرش شکوه و شور و شرارهُ روح هنرمندانه اوست. او در این سالهای منتهی به انقلاب، شعلهُ غزل ها و اشعار نوی خود را به دلبستگی های آرمانی خود اختصاص داد و بی صبرانه در انتظار فردا ماند دو دفتر “تا صبح شب یلدا“ برگزیدهُ اشعار و “یادگار خون سرد“ هدیه شده به “مرتضی کیوان“ در سال 1360 حاصل این آرزوها و آرمانها و امیدهاست .وقتی هم که در اردیبهشت 1362 به حبس هول آوری فرو افتاد که سزاوارش نبود ، ترجیح داد که تنها “شبهای ملال آور پاییز“ را با “غزل های غم انگیز“ از سر بگذراند. مدد شعر و سخن کسی که او را زمانی "پدر و پیر و اندوه گسار" خویش خوانده بود ،همراهش شد تا از قفس برون پرید، اردیبهشت 1363.اما اکنون سایه هم به پیری رسیده است و دوره های دیگری در زندگی اش آغاز می شود ، این فصل را، او هم نفس با "حافظ" می گشاید و حدود یک دهه جسم و روح و توش و توانش را در تهیه و تنظیم متن منقح و آراسته ای از دیوان "لسان الغیب" می گذارد. کوشش و جست و جوی سایه در باره “حافظ“ سرانجام در سال 1373 انتشار مییابد و تاکنون سه بار تجدید چاپ می شود. سایه تصحیح "حافظ" خود را به همسرش آلما پیشکش کرده است که "در سالهای دراز تهیه وتنظیم این کتاب و شعرهای ناگزیر ، رنج دوری و تنهائی را پیرانه سر بر خود هموار کردیم". با نشر "حافظ به سعی سایه" هفتاد سال زندگی را پشت سر نهاده است. او از "نخستین نغمه ها" در نوزده سالگی تا کنون راه درازی را پیموده است
عمرش دراز باد.
بر گرفته از کتاب در زلال شعرـ زندگی و شعر امیر هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه )
على اى حقیقت حـق
تو چه مظهرىخدارا
کــه نـموده اى منور جلـوات انبیاء را
تــو ولـى کبـریائى تو وصىّ مصطفائى
تــو امـام ومقتدائى تو عظیم العظمائى
تــو ملیـک اقتدارى تو امیر کامکارى
تـو مدینـه وقـارى تـو بخلق پبیشوائى
تـو ذخیـره جهانـى تو مدار آسـمانى
قمـر تـمام بـدرى تو امیـن الامنائى
تـو زعیـم کـائناتى تـو شفیع سیئاتى
بـجمیع ما سوى الله تو ولـى ومقتدائى
تو مدارى تو مـدیرى بصف مصاف شیرى
تو هـژبرى ودلیـرى تـو خدیو ماسوائى
تو امیـر ملک وامکان تو روان جان قرآن
تو سپهر عِزّ ومـجدى یـم رحمت وعطائى
تو که کاشف الهمومى تو که دافع الغمومى
تو سفینــه نـجاتى دُرّ بـحر اصطفائى
تو همه صفا ونـورى تو کلیم کوه طورى
ز تو مـوقع مناجات نیایــدم صـدائى
تو امیـر مـمکناتى تــو دهنده براتى
ز جحیم ونار سوزان همه را ، دهى رهایى
تو به مرسلیـن معینـى بکلام حق مبینى
تــو أمیـر مؤمنینـى تو على مرتضائى
تــو دلیــل انبیـائى تو أمیـن أولیائى
بتـو اِنّمّاسـت أفسـر مه برج ارتضائى
بتـو مسنــد خلافـت بگرفت فّر وزینت
تــو مدینـه علـومى شه ملـک لافتائى
توئى آنکـه در معـارک بشدائـد ومهالک
سر سرکشـان فکنـدى بِحُسام جانگُزائى
ملکوت دولـت حــق همه در ید تو باشد
به اریکــه خلافــت بجلال چون در آئى
ز شکوه دولـت خـود همه کائنات حیران
چه کنـى ز سطوت خود جلوات کبـریائى
اگـرت خـداى دانـم تو بـخشم اندرآئى
وگـرت جـدا بدانـم سِپُـرم ره خطائى
چـه خـداى برگزیدت ز مشیمه قـداست
بتـو میکنـد مباهـات که تو فخر اصفیایى
مـه آسـمـان رفعـت ثـمر ریاض جنت
تـو ومسجـد وشهادت من وعشق وپارسائى
على اى نتیجــه دیـن ثـمر ریاض یاسین
تـو مُـرادِ هــل اَتائى گـل باغ طاوهائى
که بجز تو میدهـد شیر بــه قاتـل ستمگر
که بخور غذاى خود را تو کـه میهمان مائى
به جز از على که باشد گـه رزمگـاه وهیجا
دل خصم او بلــرزد ز شکــوه مرتضائى
بجز از على (علیه السلام) کـه باشد که سه روز روزه اَشرا
بکند به آب افطـار و رسـد بـه هـل اَتائى
بجز از على که کـرده به سه شب بـخلق ایثار
به سه کس غذا رساند نـخورد خودش غذائى
بجز از على که بخشد به نـماز خاتـم خـود
بـه فقیـر دردمندى بــه اسیـر بینــوائى
بجز از على کـه آید به خرابـه هـا نشینـد
به گـروه مستمندان نگـرد ز غـم زدائــى
بجز از على کـه آید بســراى بیـوه زنـها
به تنور ، نـان ببندد بــه دو چشم بربکـائى
به جز از على که آید بـه سـراغ دردمنــدان
کند از طریق رأفـت بــه گـلویشان دوایـى
که بجز على به معراج ز شـرف بسر نـهد تـاج
ره اوست خیر منهاج دل او دل خـــدائــى
برو اى فقیـر مضطر به سوى على (علیه السلام) بزن در
وبگیر هر چه خواهى کـه تـو در خـط خـدائى
بیقیـن بدان کـه مـولا خط أو خط خدایست
چو زدى تو چنگ خود را به على ، دهـد رهائى
ز عـذاب قبـر وبـرزخ وعـذاب نـار ودوزخ
بنمایـدد تـو را شـاد ورهى تــواز عنـائى
تو أیـا گـداى مـحتاج بگـذار بر سرت تاج
کـه ز یک چنیـن امامى تو نـموده اى گدائى
برهان تـو أیـن وآنـرا وبچسـب حبـل مولا
بیقیـن تـو رستگـارى به زمیـن وهـم سمائى
ملـکــا بـزرگـوارا ملکــوت اقتــدارا
تـو ولطـف بیحسابـت مـن وطبـع نـارسائى
تـو کجـا ونظمى از من بـمدیح چـون تو مولا
تـو ز من قبـول فـرما کـه منم تـو را فدائى
مـن ونظمکى مشـوش تو ولطف وجود وبخشش
بپـذیـر أیـن جکـامه ز فقیـــر بیـنـوائى
نظـرى بـحــال زرام کـه ز پـا فتاده ام من
سـر خـوان تـو نشستم که خـورم از آن غذائى
نـه منـم ز خوان جودت متنعّـم ونـمک خـوار
هـمه ریـزه خوار خوانت ز زمیـنـى وسـمـائى
منم آن حقیـر کـاشا نـى دلشکـستهء تـو
کـه بـه سفـره نوالـت شــده ام پى گـدائى
ز تو سرخوش است عباس که دهى بطبع او پاس
بـمدیـح ذات پاکـت کـه موفقش نـمائى
بـودش کـلام مـوزون همگى چو دُرّ مکنون
زثناى آل عصمت چه کند سخن سرائى
چو بکـف گـرفت خامه بنویسد این چکـامه
ز سـروش غیـب آمـد سخنـان مـرحبائى
باسلام
هدف از ایجاد این وبلاگ که شما وقت خود را همینک صرف بازدید از آن کرده اید ایجاد خبرها و
مطالب گوناگون و جالبی است که امیدوارم شما را راضی کند . این وبلاگ از آنجا که مدت کمی از
ایجاد آن میگزرد دارای نواقصی است که به مرور رفع خواهد شد . در انتها از شما بازدید کننده ی
گرامی خواهشمند است که با نظرات خود به آدرس ALI_KSH88@YAHOO.COM اینجانب را
راهنمایی نمایید